لغتنامه دهخدا
مرصودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث مرصود، نعت مفعولی از رصد. رجوع به رصد و مرصود شود. || از رصد معلوم کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || چشم داشته شده . (ناظم الاطباء). || أرض مرصودة؛ زمین که رصدة یعنی یک بار باران بدان رسیده باشد، و فعل آن مجهول به کار رود. (از اقرب الموارد). و