رعدآوازلغتنامه دهخدارعدآواز. [ رَ ] (ص مرکب ) که آوازی چون بانگ رعد دارد. تندرآوا. (یادداشت مؤلف ) : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند از این سبک گامی ، گران انجامی ، بادپایی ، رعدآوازی ، برق یازی ، گفتی کوه بیستون است . (سندبادنامه ص 56). در
رعدبانگلغتنامه دهخدارعدبانگ . [ رَ ] (ص مرکب ) رعدآواز. تندرآوا. (یادداشت مؤلف ). که صدایی چون بانگ تندر دارد. که بانگی مانند رعد داشته باشد : ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه پیل گام و سیل بر و شخ نورد و راه جوی . منوچهری .صباسرعت