لغتنامه دهخدا
رفه . [ رَف ْه ْ ] (ع مص ) یا رِفْه . (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). فراخ و آسان زندگانی شدن کسی . (آنندراج ). فراخ و آسان شدن زندگانی : رفه الرجل رفهاً و رِفهاً و رفوهاً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر آب آمدن شتران هرگاه که خواهند. (آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (من