رفلةلغتنامه دهخدارفلة. [ رَ ف ِ ل َ ] (ع ص ) امراءة رفلة؛ زن بطرز نیکو دامن کشان . || زندگانی فراخ . || رِفِلَة زن زشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رفلةلغتنامه دهخدارفلة. [ رِ ف ِ ل َ ] (ع ص ) رَفِلَة. زن زشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رَفِلَة شود.
رفلهلغتنامه دهخدارفله . [ ] (اِخ ) جرجس ، رفله افندی . به سال 1315 هَ . ق . در روزنامه ٔ الوقایع الرسمیة المصریة مترجم بود. او راست : اصول الاقتصاد السیاسی . (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
رفلاءلغتنامه دهخدارفلاء. [ رَ ] (ع ص ) زن بدرفتار دامن کشان . || زنی که جامه را نیکو نتواند کرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که نیکو نبود در جامه در حال رفتن . (مهذب الاسماء).
رفلهلغتنامه دهخدارفله . [ ] (اِخ ) جرجس ، رفله افندی . به سال 1315 هَ . ق . در روزنامه ٔ الوقایع الرسمیة المصریة مترجم بود. او راست : اصول الاقتصاد السیاسی . (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
تادروسلغتنامه دهخداتادروس . [ ] (اِخ ) رفله افندی . او راست : البیانات الجلیلة لمدیریة القلیوبیة، مطبعه ٔتوفیق 1898 م . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 624).
مرفلةلغتنامه دهخدامرفلة. [ م ُ رَف ْ ف َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مرفل ، نعت مفعولی از ترفیل . رجوع به ترفیل شود. || ناقة مرفلة؛ شتر ماده که پستان آن را بر خرقه بسته باشند و آن خرقه را بر سر پستان وی گذارند تا بپوشد سر پستان را. (منتهی الارب ).
ترفلةلغتنامه دهخداترفلة. [ ت َ ف َ ل َ ] (ع مص ) به تکبر خرامیدن : ترفل ترفلةً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة).