لغتنامه دهخدا
رفوض . [ رُ ] (ع اِ) گیاه پریشان و متفرق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || رفوض الناس ؛ گروههای مردم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || رفوض الارض ؛ زمینی که در ملک کسی نباشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از