رقابتلغتنامه دهخدارقابت . [ رَ / رِ ب َ ] (ع مص ) نگهبانی کردن . || انتظارکشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) انتظار و نگهبانی . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت . (فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی . (فرهنگ نظام ) (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگست
رقابتفرهنگ فارسی عمید۱. تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر.۲. [مجاز] با کسی همرتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت میکند.
رقیبفرهنگ فارسی معین(رَ قِ) [ ع . ] (ص .)1 - نگهبان ، پاسبان . 2 - مراقب ، مواظب . 3 - در فارسی : رقابت کننده .
رقابتلغتنامه دهخدارقابت . [ رَ / رِ ب َ ] (ع مص ) نگهبانی کردن . || انتظارکشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) انتظار و نگهبانی . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت . (فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی . (فرهنگ نظام ) (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگست
رقابتفرهنگ فارسی عمید۱. تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر.۲. [مجاز] با کسی همرتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت میکند.
رقابتلغتنامه دهخدارقابت . [ رَ / رِ ب َ ] (ع مص ) نگهبانی کردن . || انتظارکشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) انتظار و نگهبانی . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت . (فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی . (فرهنگ نظام ) (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگست
رقابتفرهنگ فارسی عمید۱. تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر.۲. [مجاز] با کسی همرتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت میکند.