رقراقةلغتنامه دهخدارقراقة. [ رَق ق َ ] (ع ص ) زن درخشان روی .(منتهی الارب ) (آنندراج ): جاریة رقراقة؛ دختر جوان که گویی آب در رخسارش جاری است . (از اقرب الموارد).
رکراکةلغتنامه دهخدارکراکة. [ رَک ْ ک َ ] (ع ص ) زن بزرگ سرین و بزرگ ران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن بزرگ سرین و ران . (مهذب الاسماء).
زاویه ٔ رکراکیلغتنامه دهخدازاویه ٔ رکراکی . [ ی َ ی ِ رَ کی ی ] (اِخ ) منسوب به شیخ ابی عبداﷲ محمد رکراکی متوفی 794 هَ . ق . است وی از فقیهان مالکی مذهب بود و خود در آنجا اقامت داشت و هم در آنجا وفات یافت . (از خطط مقریزی ج 4 ص <span c