رقیتلغتنامه دهخدارقیت . [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) بندگی و غلامی و عبودیت . (ناظم الاطباء). بندگی کردن و غلامی نمودن . (غیاث اللغات ). بندگی . غلامی . عبودیت . در عربی بدین معنی رِق ّ آمده است . (فرهنگ فارسی معین ) : کیست مولی آنکه آزادت کندبند رقیت ز پایت
رقتلغتنامه دهخدارقت . [ رِق ْ ق َ ] (ع اِمص ) نرمی و ملایمی . (غیاث اللغات ). نرمی و تنکی و نازکی و باریکی و دقت . (ناظم الاطباء). تنکی . نرم و تنک گردیدن . گشادگی . نرمی . دقت . نازکی . نقیض خثور. مقابل غلظت . مقابل سطبری . (یادداشت مؤلف ).- رقت قلب ؛ نرم دلی و
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رَ ] (اِخ ) کوهی است که سنگ آسیا از وی گیرند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام کوهی و یا نام یک وادی است در بلاد قیس . (از معجم البلدان ).
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رَ ] (ع مص ) خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خواب کردن . بخفتن . به خواب شدن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راقد به معنی خوابنده . (آنندراج ). رجوع به راقد شود.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) رقیت . بندگی کردن و غلامی نمودن . (آنندراج ). رجوع به رقیت شود.
آزادیفرهنگ مترادف و متضاد۱. استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصی، رهایش، رهایی، نجات ۲. اختیار ۳. حریت ۴. فراغت ≠ اسارت، بندگی، رقیت
حریةلغتنامه دهخداحریة. [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) در اصطلاح عرفا؛ خارج شدن از بندگی کائنات و قطع تمام علاقات با غیر واجب میباشد، و آن دو درجه دارد: حریت عامه که آزادی ازقید شهوات باشد. و حریت خاصه که آزادی از رقیت آداب و رسوم است چه در این مرتبه انسان در تجلی نورالانوار منحل شده و ب