رمعةلغتنامه دهخدارمعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از گیاه و جز آن . (منتهی الارب ). قطعه و گفته می شود: «رمعة من نبت و غیره »؛ یعنی قطعه ای از گیاه و غیر آن . (از اقرب الموارد).
پرمههلغتنامه دهخداپرمهه . [ پ ِ م َ هََ / هَِ ] (اِ) پِرمه . تأخیر و کاهلی کردن در کارها. (برهان ).
رئمةلغتنامه دهخدارئمة. [ رِءْ م َ ] (ع اِ) مؤنث رئم . آهوی سپید خالص . (از متن اللغة). و رجوع به رئم شود.
پیرماهیلغتنامه دهخداپیرماهی . (اِخ ) دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به چقلوندی . دامنه ، سردسیر، مالاریائی . دارای <span class="hl" d
چرمهلغتنامه دهخداچرمه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ)مطلق اسب را گویند عموماً. (برهان ). اسب . (ناظم الاطباء). مطلق اسب بهر رنگ و زیور که باشد : یکی چرمه ای برنشسته سمندنکو گامزن باره ای بی گزند. دقیقی .ش
مرمعةلغتنامه دهخدامرمعة. [ م ُ رَم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ) بیابان . (منتهی الارب ). مفازه . (اقرب الموارد).