لغتنامه دهخدا
رمون . [ رَ ] (اِ) بیعانه . زری باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان ) (آنندراج ). ربون .(برهان ). اربون . اربان . مزد پیشکی . || زری که در عوض متاعی بشرط خوش کردن داده باشند چنانکه در هندوانه و خربزه بشرط کارد. (برهان ) (آنندراج ).