رمیةلغتنامه دهخدارمیة. [ رَم ْ ی َ ] (ع اِ) یک بار انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک بارتیر انداختن . (ناظم الاطباء). || یک پرتاب تیر و مانند آن ، و قولهم : رمیة مِن غیر رام ؛ در امری گویند که ناگاه رسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رُب َّ رمیة مِن غیر رام ؛ ای رُب َّ رمیة مصیبة من رام مخ
رمیةلغتنامه دهخدارمیة. [ رَ می ی َ ] (ع اِ) شکاربه تیر افکنده ، و منه الحدیث : یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة؛ یعنی در دین درآمدند و زود ازآن برون شدند و اثری از دین ندارند چنانکه تیر در صید نشست و صاف از آن بیرون رفت و به چیزی از آن صید آلوده نگشت . (منتهی الارب ). شکار به تیر افکن
کوبجتramjet, athodyd, aerothermodynamic duct, ramjet engineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موتور جت هوادَمشی (airbreathing)، شبیه به موتور جت توربینی، که فاقد فشردهساز یا توربین است
رئمةلغتنامه دهخدارئمة. [ رِءْ م َ ] (ع اِ) مؤنث رئم . آهوی سپید خالص . (از متن اللغة). و رجوع به رئم شود.
چرمهلغتنامه دهخداچرمه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ)مطلق اسب را گویند عموماً. (برهان ). اسب . (ناظم الاطباء). مطلق اسب بهر رنگ و زیور که باشد : یکی چرمه ای برنشسته سمندنکو گامزن باره ای بی گزند. دقیقی .ش
چرمهلغتنامه دهخداچرمه . [ چ َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 37هزارگزی شمال باختری قاین واقع است . کوهستانی و معتدل است و 1839 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زعفران ، شغل اهالی زر
رميةدیکشنری عربی به فارسیپرتاب , انداختن , پرت کردن , افکندن , ويران کردن , بالا انداختن , دستخوش اواج شدن , متلا طم شدن , تلا طم
رمية خاطيةدیکشنری عربی به فارسیاز دست دادن , احساس فقدان چيزي راکردن , گم کردن , خطا کردن , نداشتن , فاقدبودن() دوشيزه
حصرمیةلغتنامه دهخداحصرمیة. [ ح ِ رِ می ی َ ] (ع اِ) غوره وا. آش غوره . (دهار). گورک وا. (مهذب الاسماء). غوره با. (دهار).
جهرمیةلغتنامه دهخداجهرمیة. [ ج َ رَ / رُ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از بساط یا جامه ای است از کتان منسوب به جهرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جهرم و جهرمی شود.
خرمیةلغتنامه دهخداخرمیة. [ خ ُرْ رَ ی ی َ ] (اِخ ) طایفه ای از اهل تناسخ و اباحت که گویند ابومسلم خراسانی هنوز زنده است . (منتهی الارب ). محمِّرة. مبیِّضة اصحاب تناسخ و اباحة. خرم دینان . (یادداشت بخط مؤلف ). این گروه اصحاب تناسخ و اباحه اند و همان فرقه ٔ سبعیه اند. (از کشاف اصطلاحات فنون ).
مرمیةلغتنامه دهخدامرمیة. [ م َ ی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مَرمی ّ که نعت مفعولی است از مصدر رمی و رمایة. رجوع به مَرمی ّ و رمی و رمایة شود.
کرمیةلغتنامه دهخداکرمیة. [ ک ُ می ی َ ] (اِخ ) دهی است . (منتهی الارب ). قریه ای است از اعمال موصل . (از معجم البلدان ).