رنبهلغتنامه دهخدارنبه . [رُم ْ / رَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) موی زهار. (برهان ) (آنندراج ). رمکان . رنب . روم . رومه . (برهان ) : آنگاه که من هجات گویم تو ریش کنی زن تو رنبه .
قلعه رنبهلغتنامه دهخداقلعه رنبه . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) در تنگ رنبه است و قلعه ای است سخت استوار و بزرگوار و هوایی خوش دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 159).
تنگ رنبهلغتنامه دهخداتنگ رنبه . [ ت َ رَم ْ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای در دارابگرد که قلعه ٔ استوار رنبه در آن واقع است . رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترانج و نیکلسون ص 131 و 159 شود.
قلعه رنبهلغتنامه دهخداقلعه رنبه . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) در تنگ رنبه است و قلعه ای است سخت استوار و بزرگوار و هوایی خوش دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 159).
تنگ رنبهلغتنامه دهخداتنگ رنبه . [ ت َ رَم ْ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای در دارابگرد که قلعه ٔ استوار رنبه در آن واقع است . رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترانج و نیکلسون ص 131 و 159 شود.
رنبلغتنامه دهخدارنب . [ رُمْب ْ ] (اِ) موی زهار. (برهان ) (آنندراج ). رنبه . رمکان . روم . رومه . (برهان ).
رملغتنامه دهخدارم . [ رُ ] (اِ) موی زهار آدمی باشد. رمکان . (برهان ) (آنندراج ). رنب . رنبه . روم . رومه . (برهان ).
قلعه دنبهلغتنامه دهخداقلعه دنبه . [ ق َ ع َ دُم ْ ب َ ] (اِخ ) در چهار فرسنگی شرق داراب بنا شده و آبش از قنات است . (جغرافیای غرب ایران ). رجوع به قلعه رنبه شود.
برمکانلغتنامه دهخدابرمکان . [ ب َ رَ ] (اِ) موی زهار باشد و آن بالای شرمگاه مرد و زن است و آنرا به عربی عانه گویند. (از برهان ). رمکان . رمه . رنب . رنبه . و رجوع به رمکان شود.
زرنبهلغتنامه دهخدازرنبه . [ زُ رُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) زرنبار.زرنباد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زرنباد شود.
شرنبهلغتنامه دهخداشرنبه . [ ش ِ رِم ْ ب َ / ب ِ ] (ص ، اِ) شرمبه . در تداول عامه ، پاره : شرنبه شرنبه ؛ پاره پاره . در تداول زنان پاره پاره . با پاره های آویخته (جامه ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به شرمبه شود.
کرنبهلغتنامه دهخداکرنبه . [ ک َ ن َ ب َ ] (اِخ ) شهری است در صقلیه در کنار دریا. (از معجم البلدان ).
قلعه رنبهلغتنامه دهخداقلعه رنبه . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) در تنگ رنبه است و قلعه ای است سخت استوار و بزرگوار و هوایی خوش دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 159).
ارنبهلغتنامه دهخداارنبه . [ ] (اِخ ) یا ارنیه . ملکه ٔ روم (؟): ملکت ارنبه پنج سال بود. (مجمل التواریخ و القصص ص 137). ارنیة التی اخذت الملک من ابیها. (تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء حمزه ص 53).