رنگآمیزی 2tintingواژههای مصوب فرهنگستانآمیختن مواد رنگی با پوشرنگ برای انطباق نهایی رنگ پوشرنگ با رنگ مورد نظر
رنگ آمیزیلغتنامه دهخدارنگ آمیزی . [ رَ ] (حامص مرکب ) آمیختن چندین رنگ مختلف چنانکه نقاشان کنند. آمیزش رنگهای گوناگون بهم . رجوع به رنگ آمیز شود. || حیله . مکر. نیرنگ . حیله بازی . نیرنگ سازی . مکاری . حیله گری . رجوع به رنگ آمیز و رنگ آمیختن شود.
رنگ آمیزیفرهنگ فارسی عمید۱. ترکیب کردن رنگهای مختلف.۲. رنگ زدن به چیزی.۳. [قدیمی، مجاز] ریا؛ نیرنگبازی.
قابلیت رنگآمیزیtintability, colour acceptanceواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت پوشرنگ پایۀ رنگآمیزه یا پوشرنگ سفید در پذیرش رنگبخشهای مختلف
قدرت رنگآمیزیtinting strength, staining power, tint strengthواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای تعیین میزان رنگبخشی یک واحد از رنگبخش
مادۀ رنگآمیزیtinting colour, tinting colourant, tinter, stainer, shading colourواژههای مصوب فرهنگستانرنگدانۀ رنگدار آسیاشده در محیط سازگار با محملهای پوشرنگ که به مقدار نسبتاً کم به پوشرنگِ ازپیشآماده افزوده میشود تا رنگ آن را تغییر دهد