خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگ زردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنگ زردی
/rangzardi/
معنی
۱. زرد بودن رنگ چهره.
۲. [مجاز] شرمندگی: ◻︎ طمع آرد به مردان رنگزردی / طمع را سر ببر گر مرد مردی (ناصرخسرو: لغتنامه: رنگزردی).
۳. (پزشکی) یرقان؛ زردی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنگ زردی
لغتنامه دهخدا
رنگ زردی . [ رَ زَ ] (حامص مرکب ) کنایه از خجلت و شرمساری و شرمندگی : طمع آرد به مردان رنگ زردی طمع را سر ببر گر مرد مردی .ناصرخسرو.
-
رنگ زردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rangzardi ۱. زرد بودن رنگ چهره.۲. [مجاز] شرمندگی: ◻︎ طمع آرد به مردان رنگزردی / طمع را سر ببر گر مرد مردی (ناصرخسرو: لغتنامه: رنگزردی).۳. (پزشکی) یرقان؛ زردی.
-
واژههای مشابه
-
عمق رنگ
مهندسی نساجی
dye depth
-
رنگ دانه
مهندسی شیمی
Pigment
-
رنگ زدائي
مهندسی شیمی
Decolorization
-
رنگ ساب
مهندسی شیمی
Muller
-
رنگ ساز
مهندسی منابع طبیعی
chromophore
-
رَنگ
لهجه و گویش بختیاری
rang رنگ.
-
رِنگ
لهجه و گویش دزفولی
موسیقی
-
رُنگ
لهجه و گویش تهرانی
جوی کنار کشتزار ، لای آب پس از سیلاب و آبیاری ، آب گلآلود .
-
رَنْگ
لهجه و گویش گنابادی
rang در گویش گنابادی یعنی لَعاب ، بوی مطبوع غذا و خوراکی ، تزئینات
-
رنگ رنگ
لغتنامه دهخدا
رنگ رنگ . [ رَ رَ ] (ص مرکب ) رنگارنگ . رنگ برنگ . به لونهای مختلف . به رنگهای گوناگون . ملون به الوان مختلف . گوناگون : از باد روی خوید چو آب است موج موج وز نوسه پشت ابر چو جزع است رنگ رنگ . خسروانی .هم از آشتی راندم و هم ز جنگ سخن گفتم از هر دری رن...
-
رنگ رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~) (ص مر.) رنگارنگ ، جورواجور.
-
حساس شده با رنگ
زیست شناسی
dye-sensitized