رهللغتنامه دهخدارهل . [ رَ هََ ] (ع اِ) زردابی که با بچه از زهدان برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
رهللغتنامه دهخدارهل . [ رَ هََ ] (ع مص ) سست و جنبان شدن گوشت یکی و آماسیدن آن بی علت بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سست شدن گوشت . (از تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
رهللغتنامه دهخدارهل . [ رِ ] (ع اِ) ابر تنک که به شبنم ماند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ریل سومthird rail, contact rail, current collector rail, conductor railواژههای مصوب فرهنگستانریلی اضافی به موازات ریلهای اصلی برای تأمین نیروی برق قطارهای برقی
ریل پایهتختflat bottomed rail, Vignoles rail / Vignol rail, tee rail, T-railواژههای مصوب فرهنگستانریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایۀ ریل است
ریل ممتدcontinuous welded rail, CWR, long welded rail, welded rail, ribbon railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که از جوش دادن چند قطعه ریل استاندارد یا ریل کوتاه به دست میآید
ریل هادیguide rail, closure rail, lead railواژههای مصوب فرهنگستانقطعه ریلی که بین پاشنۀ سوزن و تکۀ مرکزی قرار میگیرد
خرابی ریلrail failure, rail defectواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در ریل که ممکن است باعث شکستگی یا ایجاد حفره در ریل شود و استفاده از ریل را غیرممکن سازد
خبزلغتنامه دهخداخبز. [ خ َ ب َ ] (ع مص ) فروهشته شدن و مضطرب گردیدن گوشت . (از ناظم الاطباء) رَهَل استرخاء. (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از اقرب الموارد). || (اِ) جای پست و هموار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || زرداب . (از منتهی الارب ).
ترهللغتنامه دهخداترهل . [ ت َ رَهَْ هَُ ] (ع مص ) نرم گوشت شدن و نرم شدن عضو. (از کنز). و در منتخب بمعنی سست شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سست و جنبان شدن . (ناظم الاطباء). سست و جنبان گوشت شدن اسب و مرد. (از اقرب الموارد). رَهِل (سست و جنبان گوشت ) شدن . (از المنجد). رخاوت و استرخاء گوشت
استرخاءلغتنامه دهخدااسترخاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سست شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). ثَملطَة. ثَلْمطَة. رهل . (بحر الجواهر). || نرم گشتن . || سستی . نرمی . (منتهی الارب ). سست شدن . (بحرالجواهر). لسی . رخوت . لمسی . || فروهشتگی . (منتهی الارب ). فروگذاشته شدن . (تاج المصادر بی
مترهللغتنامه دهخدامترهل . [ م ُ ت َ رَهَْ هَِ ] (ع ص ) نزد اطبا آن که گوشتش سست و نرم شده باشد. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). سست و نرم . (ناظم الاطباء). لغ. جنبان . نرم . (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترهل شود.
مرهللغتنامه دهخدامرهل . [ م ُ رَهَْ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترهیل . آماسیده و منتفخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترهللغتنامه دهخداترهل . [ ت َ رَهَْ هَُ ] (ع مص ) نرم گوشت شدن و نرم شدن عضو. (از کنز). و در منتخب بمعنی سست شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سست و جنبان شدن . (ناظم الاطباء). سست و جنبان گوشت شدن اسب و مرد. (از اقرب الموارد). رَهِل (سست و جنبان گوشت ) شدن . (از المنجد). رخاوت و استرخاء گوشت