روبرلغتنامه دهخداروبر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: رو + بُر، مخفف بُریده ) الگو. مدل . و رجوع به روبر کردن شود.
روبارولغتنامه دهخداروبارو. (ص مرکب ، ق مرکب ) روبرو. مواجه . مقابل . (از آنندراج ). روباروی : همه چون سبزه روبارو نشسته چو داغ لاله هم زانو نشسته . زلالی (از آنندراج ).رجوع به روباروی و روبرو شود.
روباروسلغتنامه دهخداروباروس . (اِ) اسم یونانی آزاددرخت است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به آزاددرخت شود.
روبارویلغتنامه دهخداروباروی . (ص مرکب ، ق مرکب ) روبرو. مقابل . مواجه . (ناظم الاطباء). محاذی : و شرغ با سکجکت روباروی است . (تاریخ بخارا ص 16).حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن . <p c
گته دهلغتنامه دهخداگته ده . [ گ َ ت ِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران ، در 29هزارگزی خاور شهرک ، سر راه عمومی ومالرو طالقان به شاه پل . کوهستانی ، سردسیری و سکنه ٔ آن 766 تن است . آب آن از رودخانه ٔ گرآ
روبارولغتنامه دهخداروبارو. (ص مرکب ، ق مرکب ) روبرو. مواجه . مقابل . (از آنندراج ). روباروی : همه چون سبزه روبارو نشسته چو داغ لاله هم زانو نشسته . زلالی (از آنندراج ).رجوع به روباروی و روبرو شود.
روباروسلغتنامه دهخداروباروس . (اِ) اسم یونانی آزاددرخت است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به آزاددرخت شود.
روباروی شدنلغتنامه دهخداروباروی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابلة. مواجهة. برابر شدن . مقابل شدن . مواجه شدن : با کدامین رو نمیدانم سلیم !میشود آیینه روباروی او. محمدقلی سلیم (از آنندراج ).مقابلة؛ روباروی شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به