روبرلغتنامه دهخداروبر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: رو + بُر، مخفف بُریده ) الگو. مدل . و رجوع به روبر کردن شود.
روبرفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از روی آن چیزی را برش میدهند؛ الگو.۲. پارچه یا لباسی که از روی الگو بریده شده باشد.
روبر کردنلغتنامه دهخداروبر کردن . [ ب ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح خیاطی ) بریدن از روی جامه ای یا الگویی و غیره . بریدن جامه ای از قطعات جداکرده ٔ جامه ای دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به روبر شود.
روبرلغتنامه دهخداروبر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: رو + بُر، مخفف بُریده ) الگو. مدل . و رجوع به روبر کردن شود.
روبر کردنلغتنامه دهخداروبر کردن . [ ب ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح خیاطی ) بریدن از روی جامه ای یا الگویی و غیره . بریدن جامه ای از قطعات جداکرده ٔ جامه ای دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به روبر شود.
پرتقالیhesperidiumواژههای مصوب فرهنگستاننوعی میوۀ سته با روبَر چرمی که حجرههای آن را کرکهای آبدار پر کرده است
برونبَرexocarpواژههای مصوب فرهنگستانبیرونیترین لایۀ پیرابَر در میوۀ نهاندانگان متـ . روبَر epicarp, epicarpium
واگن خودروبَرcar-carrier wagonواژههای مصوب فرهنگستانواگن یک یا چندطبقه با مهاربندی ویژه برای حمل خودرو