روزبترلغتنامه دهخداروزبتر. [ ب َ ت َ / ب َت ْ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) متنزّل . (یادداشت مؤلف ). بدروز. خلاف روزبه . کسی که روزگارش بکام نیست : شغل او با طرب و شغل عدو با غم دل بخت او روزبه و بخت عدو روزبتر. <p class="a
روزبهلغتنامه دهخداروزبه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بختیار. (ناظم الاطباء). خوشروز و خوشبخت . (فرهنگ شاهنامه ). بهروز. (آنندراج ). سعید. نیکبخت : توهم پای در مرز ایران منه چو خواهی که مه باشی و روزبه . فردوسی .می لعل پیش آور ای روزبه که