روناسلغتنامه دهخداروناس . (اِ) روغناس . رناس . روین . روینک . عروق الصباغین . عروق ضمر. فوه . نباتی است رنگی که بیشتر در آذربایجان و حوالی یزد روید و رنگرزی را به کار آید. (یادداشت مؤلف ). به معنی همان رودنک که جامه بدان سرخ کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات )
روناسفرهنگ فارسی عمیدگیاهی پایا و خودرو با برگهای نوکتیز و گلهای کوچک زردرنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد؛ روین؛ رودن؛ رودنگ؛ روینگ؛ زغنار.
روناسRubiaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از روناسیان علفی و نیمهدرختچهای چندسالۀ خزنده یا بالارونده با حدود 60 گونه که بومی افریقا و نواحی معتدل آسیا و امریکا هستند؛ گلهای کوچک آنها پنج گلبرگ زرد کمرنگ دارد و گلآذینشان خوشهای متراکم است؛ از ریشۀ این گیاهان رنگ سرخ تهیه میکنند
روناسفرهنگ فارسی معین(اِ.) گیاهی است پایا، دارای برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد که از ریشة آن مادة قرمز رنگی به دست می آید که در رنگرزی به کار می رود.
روناسگویش اصفهانی تکیه ای: rendâs طاری: ruhundâs طامه ای: ronâs طرقی: ronnâs کشه ای: ruhundâs نطنزی: ronnâs
رویناسلغتنامه دهخدارویناس . (اِ) روناس . گیاهی است ، جامه بدان رنگ کنند. (فرهنگ خطی ). روناس . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از شعوری ج 2 ص 24) : خون در عروق بفسردم همچو رویناس .<b
قصر روناشلغتنامه دهخداقصر روناش . [ ق َ رِ رو ] (اِخ ) از دههای اهواز است که به دژپل [ دزفول ] معروف است . گروه بسیاری بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
روناسیانRubiaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسپاسیسانان غالباً درختچهای و گاهی درختی یا بالارونده یا علفی با حدود 600 سرده و 6000 گونه که بالاترین تنوع را در مناطق گرم مرطوب دارند؛ آرایش برگها معمولاً متقابل با ظاهری فراهم است و گلهایشان معمولاً دوجنسی و جام و کاسۀ آنها چهار تا پنج لَپی است و چهار تا پنج پرچم و دو برچه دارند
روناسیانRubiaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسپاسیسانان غالباً درختچهای و گاهی درختی یا بالارونده یا علفی با حدود 600 سرده و 6000 گونه که بالاترین تنوع را در مناطق گرم مرطوب دارند؛ آرایش برگها معمولاً متقابل با ظاهری فراهم است و گلهایشان معمولاً دوجنسی و جام و کاسۀ آنها چهار تا پنج لَپی است و چهار تا پنج پرچم و دو برچه دارند
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین دوم بدرجه ٔ شهادت رسید. بنابراین اهالی شهر برای او عید سالیانه نگاه میداشتند و در ب