روهرلغتنامه دهخداروهر. (اِخ ) رودیست در آلمان شعبه ٔ رود رن که 235 کیلومتر طول دارد. (از فرهنگ فارسی معین ).
روهرلغتنامه دهخداروهر. (اِخ ) ناحیه ای از آلمان که رودمزبور از آن عبور می کند و دارای معادن زغال سنگ بسیار غنی است به وسعت 4000 کیلومتر مربع، و به همین علت ناحیه ٔ مزبور حوزه ٔ صنعتی آلمان به شمار میرود، شهرهای عمده ٔ آن عبارتست از اسن ، مولهایم ، دویسبورگ ،
پرگوهرلغتنامه دهخداپرگوهر. [ پ ُ گ َ هََ ] (ص مرکب ) که گوهر و اصلی بزرگ دارد. پرگهر : بدو گفت کای شسته مغز از خردبه پرگوهران این کی اندر خورد.فردوسی .
رهورلغتنامه دهخدارهور. [ رَهَْ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مسافر و سیاح . || اسب کوچک خوشراه . (ناظم الاطباء). مخفف رهوار است که اسب خوشراه باشد. (آنندراج ) (برهان ) : جهان گردد از خون مردان چو دریاتو چون نوح و کشتی تو چون خنگ رهور. عمعق بخار
رهورلغتنامه دهخدارهور. [ رُ ] (ع مص ) روشن شدن چراغ و آتش و جز آن . (المصادر زوزنی چ بینش ص 234). در متون دیگر دیده نشد و ظاهراً مصحف زهور است .
اسنلغتنامه دهخدااسن . [ اِ س ِ ] (اِخ ) شهری به پروس رِنان در ساحل رود روهر، دارای 666740 سکنه ، مرکز عظیم ذغال سنگ و استخراج فلزات و کارخانه های اسلحه سازی کروپ بسال 1810 م . در آنجا دایر شد. محصولات شیمیایی آن مشهور است .<
البرفلدلغتنامه دهخداالبرفلد. [اِ ب ِ ف ِ ] (اِخ ) شهری است قدیم از آلمان ، واقع در ناحیه ٔ صنعتی روهر در کنار رودخانه ٔ ووپر . در سالهای اخیر بعلت ترقیات صنعتی و وجود کارخانه های نساجی و ماشین سازی و شیمیائی و کاغذسازی توسعه یافت و بشهر بارمن پیوست و از سال 1930
فروهرلغتنامه دهخدافروهر. [ ف ُ هََ ] (اِ) در پهلوی فروهر ، فارسی باستان ظاهراً فرورتی و در اوستا فره وشی . در اصل مرکب از دو جزء فره یافرا به معنی پیش و «ور» به معنی پوشاندن ، نگهداری کردن و پناه بخشیدن . طبق مندرجات اوستا فروهر نیرویی است که اهورمزدا برای نگهداری آفریدگان نیک ایزدی ازآسمان فر
فروهرفرهنگ فارسی عمیددر آیین زردشتی، ذرهای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هرکس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را میپیماید و به منبع اصلی خود میپیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش میبیند.
فروهرفرهنگ فارسی معین(فَ رْ وَ هَ) [ په . ] (اِ.) در اوستا فَروَشی و در پارسی باستان فرورتی ؛ به موجب اوستا پنجمین نیروی مینوی از نیروهای پنجگانة تشکیل دهنده انسان است به معنای پشتیبان و محافظ انسان و همة آفرینش نیک اهورامزدا. فروهر هر موجودی پیش از خلقت مادی آن ، در جهان مینوی وجود دارد و پس از خلقت مادی هر موجود فروهر