لغتنامه دهخدا
روژیدن . [ دَ ] (مص )چنانکه از شواهد زیر برمی آید بمعنی جوشیدن و تراویدن است : سپیدی او چون چشمه ٔ شیر را ماند که چشمه چشمه برمیروژد. (کتاب المعارف ). می اندیشیدم که این اجزای ما چندین هزار همسایه یافته است و این حرف اندیشه های ما چون سبزه و زعفران از