لغتنامه دهخدا
روسیاه . (ص مرکب ) کسی که صورت و روی او سیاه باشد. (ناظم الاطباء). آنکه چهره اش سیاه باشد. (ناظم الاطباء). || گناهکار. بدکار. عاصی . (فرهنگ فارسی معین ). گنهکار و بدافعال . (فرهنگ شعوری ). کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت . (آنندراج ). گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بد