روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
ریفلغتنامه دهخداریف . (اِخ ) حاشیه ٔ باریکی است در ساحل بحرالروم (مدیترانه )، در کنار تنگه ٔ جبل طارق ، در شمال مراکش که سابقاً متعلق به اسپانیا بود و فرانسه و اسپانیا جنگهای خونین در این محل کردند تا اسپانیا توانست آنجا را در تصرف خود بگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
ریفلغتنامه دهخداریف . (ع اِ) زمین با کشت و علف . ج ، اَریاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین آبادان . زمین با کشت و درخت . (دهار). مرغزار چریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || فراخی در مأکل و مشرب . || جای سبزه و آب و کشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا
ریفلغتنامه دهخداریف . [ رَ ] (ع مص ) به زمین گیاهناک رسیدن . || چریدن ستور زمین علفناک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ریفةلغتنامه دهخداریفة. [ رَی ْ ی ِ ف َ ] (ع ص ) مؤنث رَیّف . گویند: ارض ریفة؛ زمین علفناک با فراخی و ارزانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ریِّف شود.
تخريفدیکشنری عربی به فارسیور ور کردن , سخن نامفهوم گفتن , فاش کردن , ياوه گفتن , ياوه , سخن بيهوده , من ومن
شريفدیکشنری عربی به فارسیستوده , محترم , شريف , شايان تعريف , پسنديده , بزرگوار , ابرومند , لا يق احترام , شرافتمندانه
خريفدیکشنری عربی به فارسیپاييز , خزان , برگ ريزان , زمان رسيدن و نزول چيزي , دوران کمال , اخرين قسمت , سومين دوره زندگي , زردي