لغتنامه دهخدا
استعتاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از کسی خواستن که ترا خشنود کند. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). طلب رضاجوئی کردن از کسی . || آشتی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). آشتی و صلح خواستن . (زوزنی ). || بخشیدن رضا و خشنودی کسی را: استعتبه ؛ بخشید اورا رضا. || آرزو کردن چیزی . و منه قوله ت