رِهِينَفرهنگ واژگان قرآنگِرو - در گِرو (رهن و رهين و مرهون آن چيزي است که به عنوان وثيقه و گرو به کسي ميدهي و از او چيزي قرض ميکني و چون هر جا اين کلمه به چشم بخورد تصوري از معناي حبس و نگهداري به ذهن ميرسد ، لذا اين کلمه را در حبس هر چيزي نيز استعمال کردند ، هر چند که ربطي به وثيقه نداشته باشد . )
اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
ناحیۀ رانfemoral region, regio femoralisواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از اندام پایینی که بین مفصل کوهانه در بالا و مفصل زانو در پایین قرار دارد متـ . مثلث ران femoral triangle
تهیگاه، ناحیۀ کشالۀ رانinguinal region, groin, regio inguinalis, inguenواژههای مصوب فرهنگستان← ناحیۀ تهیگاه
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. || موضعی است به بحرین . || موضعی است نزدیک حفر ابی موسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در طریق حاج بخره بین حفر ابی موسی و مادیة. (از معجم البلدان ).
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (ع اِ) تندی که از کوه بیرون خاسته بود. (از مهذب الاسماء). بینی پیش آمده ٔ کوه . (ناظم الاطباء).ج ، رُعون و رِعان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَعل شود. || کوه دراز. ج ، رُعون و رِعان . (ناظم الاطباء). کوه دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج )
رهین گشتنلغتنامه دهخدارهین گشتن . [ رَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مرهون شدن . در گرو بودن . مدیون شدن : ای به فضل تو امامان جهان گشته مقرای به شکر تو بزرگان جهان گشته رهین . فرخی .کدام کس که نه او را به طبع گشت رهی کدام دل که نه او را به
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گروی . (منتهی الارب ). گروگذاشته شده . مرهون . (یادداشت مؤلف ). گروکرده شده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گروکرده . (دهار) (از اقرب الموارد) : اگر من به حب محمد رهینم تو چونی عدوی رهین محمد. ناصرخس