پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
پرتوِ دیداری اصلیprincipal visual ray, principal ray 2واژههای مصوب فرهنگستانامتداد عمود بر صفحۀ منظر (perspective plane) از نقطۀ دید
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
افرسةلغتنامه دهخداافرسة. [ ] (اِ) ریاح الَ ...، نام بیماریی است . فی الحدبة و ریاح الافرسة. و علاج الحدبة و ریاح الافرسة. (کتاب سوم قانون ابوعلی ص 314). و رجوع به حدبه شود.
ابوالمهاصرلغتنامه دهخداابوالمهاصر. [ اَ بُل ْ م ُ ص ِ ] (اِخ ) ریاح بن عمرو القیسی . رجوع به ریاح ... شود.
ریاح افرسهلغتنامه دهخداریاح افرسه . [ ح ِ اَ رِ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریاح الافرسة. ریاح افرسه . زوال فقره ای از فقرات پشت باشد از جای خویش برای ورم سخت که در زیر آن پیدا آید. (یادداشت مؤلف ) : فصل سی وهشت در وجع ظهر و ریاح ا