درشت رولغتنامه دهخدادرشت رو. [ دُ رُ رو ] (ص مرکب ) درشت روی . درشت صورت . || تندخوی . بدخلق . || گستاخ .
درشت روییلغتنامه دهخدادرشت رویی . [ دُ رُ رو ] (حامص مرکب ) درشت روی بودن . تندخویی . بدخلقی . || گستاخی .
پاسخ دگرگشتگراmetabotropic responseواژههای مصوب فرهنگستانپاسخی که سبب تغییر در دگرگشت غشای پسهمایهای میشود
گیرندة دگرگشتگراmetabotropic receptorواژههای مصوب فرهنگستانگیرندهای که سوختوساز یاخته را تنظیم میکند متـ . گیرندة سوختوسازگرا