رسانیلغتنامه دهخدارسانی . [ رَ / رِ ] (حامص ) حاصل مصدر از رساندن و رسانیدن و معمولاًهمراه پیشاوندی بیاید، مانند: نامه رسانی و جز آن .- نامه رسانی ؛ عمل نامه رسان . شغل نامه رسان .- || در اصطلاح اداری ایران به اداره یا دایره یا
پریشانیلغتنامه دهخداپریشانی . [ پ َ ] (حامص ) پراکندگی . پاشیدگی . تفرقه . تفرق . تَبدّد. تَذَعذُع : چون بدو بنگری آنگاه بصلح آیداین خلاف از همه آفاق و پریشانی . ناصرخسرو.آبادی میخانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر از پریشانی ماست .
پریشانیدیکشنری فارسی به انگلیسیdisorderliness, distraction, mess, muddle, noncooperation, oppression, perturbation
ریسانیدنلغتنامه دهخداریسانیدن . [ دَ ] (مص ) رشتن کنانیدن . || انگیختن و تحریک و ترغیب کردن . || سعی کردن . (ناظم الاطباء).
ریسانیدنلغتنامه دهخداریسانیدن . [ دَ ] (مص ) رشتن کنانیدن . || انگیختن و تحریک و ترغیب کردن . || سعی کردن . (ناظم الاطباء).