داهندیکشنری عربی به فارسیچاپلوسانه ستودن , مداحي کردن , مدح گفتن , ريشخندکردن , گول زدن , چاپلوسي , گول
شريبدیکشنری عربی به فارسیسرفرود اوردن , ادم بي دست وپا , ادم نادان ونفهم , بيشعور دانستن , ريشخندکردن , نفهمي نشان دادن , ولگردي کردن
سر جنبانیدنلغتنامه دهخداسر جنبانیدن . [ س َ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) تحسین کردن . (غیاث ) (آنندراج ) : گرچه در پای تو افتم چه شودکه سری بر سخنم جنبانی . انوری .بیت بیت همه را دیده و سنجیده بخوان شاعر است آنکه تو بر شعرش سر جنبانی . <