ریشخندلغتنامه دهخداریشخند. [ خ َ ] (اِمص مرکب ) سخره . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سخریه و استهزاء. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استهزاء و تمسخر. (غیاث اللغات ). فسوس . افسوس . خنده ٔ به استهزاء. (یادداشت مؤلف ) : چرخ داند که ریشخند است این نه چون آن ریش گاو ک
ریشخنددیکشنری فارسی به انگلیسیpersiflage, blandishment, cajolery, derision, jest, quip, ridicule, sarcasm, scoff, sneer
ساخرلغتنامه دهخداساخر. [ خ ِ ] (ع ص ) فسوس کننده . (آنندراج ). مسخره کننده . مستهزی ٔ. (تفسیر ابوالفتوح چ 2 ج 8 ص 381 و 388). استهزاکننده . خنده ستانی کننده
متملقلغتنامه دهخدامتملق . [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] (ع ص ) چاپلوسی کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . چاپلوس و خوش آمدگوی . (ناظم الاطباء). مزیدگو. سبزی پاک کن . بادمجان دور قاب چین . چاخان . داریه نم کن . لابه گر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تملق ش
ریشخندلغتنامه دهخداریشخند. [ خ َ ] (اِمص مرکب ) سخره . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سخریه و استهزاء. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استهزاء و تمسخر. (غیاث اللغات ). فسوس . افسوس . خنده ٔ به استهزاء. (یادداشت مؤلف ) : چرخ داند که ریشخند است این نه چون آن ریش گاو ک
ریشخنددیکشنری فارسی به انگلیسیpersiflage, blandishment, cajolery, derision, jest, quip, ridicule, sarcasm, scoff, sneer
ریشخندلغتنامه دهخداریشخند. [ خ َ ] (اِمص مرکب ) سخره . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سخریه و استهزاء. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استهزاء و تمسخر. (غیاث اللغات ). فسوس . افسوس . خنده ٔ به استهزاء. (یادداشت مؤلف ) : چرخ داند که ریشخند است این نه چون آن ریش گاو ک
ریشخنددیکشنری فارسی به انگلیسیpersiflage, blandishment, cajolery, derision, jest, quip, ridicule, sarcasm, scoff, sneer