ریضانلغتنامه دهخداریضان . (ع اِ) ج ِ روضة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به روضة شود.
پیردانلغتنامه دهخداپیردان . (اِخ )دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. واقع در 12 هزارگزی جنوب سرباز. کنار راه مالرو سرباز به فیروزآباد. کوهستانی ، گرمسیر، مالاریائی . دارای 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات و خرما
چردانلغتنامه دهخداچردان . [ چ َ ] (اِ) طاس یا کشکولی که گدایان موقع گدایی در دست گیرند و آنچه را که ستانند در آن جای دهند. || حلقه ٔ در. (فرهنگ شعوری ).
رضیانلغتنامه دهخدارضیان . [ رِ ض َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ رضا در معنی خشنودی . که با «واو» رضوان نیز آرند. (از متن اللغة). تثنیه ٔرضا. (منتهی الارب ). و رجوع به رضا و رِضَوان شود.
روضةلغتنامه دهخداروضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دوحة سجع طیرها موزون . سعدی (گ