ریهانیدهلغتنامه دهخداریهانیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) خراب کرده . ویران ساخته . (آنندراج ) (برهان ). ویران کرده . (انجمن آرا).
رهاندهلغتنامه دهخدارهانده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف ) رهانیده . نجات داده شده . خلاص کرده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رهانیده و رهاندن شود.
رهانیدهلغتنامه دهخدارهانیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف ) رهانده . نجات داده شده . خلاص گردانده . (از یادداشت مؤلف ). نَقَذ. (منتهی الارب ). رجوع به رهانده و رهانیدن شود.