ریگدانلغتنامه دهخداریگدان . (اِ مرکب ) ظرفی که در آن شن و سمباده ریزند جهت خشکانیدن نوشته ها. (ناظم الاطباء). ظرفی است معروف که در آن ریگ نگه دارند. (آنندراج ). || ساعت شنی . (یادداشت مؤلف ).
ریگدانلغتنامه دهخداریگدان . (اِخ ) دهی از بخش خورموج شهرستان بوشهر. 124 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده ٔ آنجا خرما و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
پیردانلغتنامه دهخداپیردان . (اِخ )دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. واقع در 12 هزارگزی جنوب سرباز. کنار راه مالرو سرباز به فیروزآباد. کوهستانی ، گرمسیر، مالاریائی . دارای 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات و خرما
چردانلغتنامه دهخداچردان . [ چ َ ] (اِ) طاس یا کشکولی که گدایان موقع گدایی در دست گیرند و آنچه را که ستانند در آن جای دهند. || حلقه ٔ در. (فرهنگ شعوری ).
رضیانلغتنامه دهخدارضیان . [ رِ ض َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ رضا در معنی خشنودی . که با «واو» رضوان نیز آرند. (از متن اللغة). تثنیه ٔرضا. (منتهی الارب ). و رجوع به رضا و رِضَوان شود.
ساعت رملیلغتنامه دهخداساعت رملی . [ ع َ ت ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت ریگی . ساعت سنگی . ساعت شنی . ساعت ماسه ای . ریگدان . رجوع به ساعت ماسه ای شود.