زارچوئیهلغتنامه دهخدازارچوئیه . [ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . در 18هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه . سر راه جیرفت به ساردوئیه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
زارچوئیهلغتنامه دهخدازارچوئیه . [ ی َ ](اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان کرمان . در 67هزارگزی جنوب باختری شهداد سر راه مالرو سیرچ به کرمان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
زاروئیهلغتنامه دهخدازاروئیه . [ ئی ی َ ] (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان جوزم و دهج بخش شهربابک از شهرستان یزد. در 40هزارگزی شمال باختر شهربابک و 21هزارگزی راه شهربابک به خبر. منطقه ٔکوهستانی معتدل و مالاریائی است . آب آن از قنات
زارویلغتنامه دهخدازاروی . (اِخ ) نام موبدی است که در زمان یزدگرد بوده است . (لغات شاهنامه ٔ فردوسی تألیف دکتر شفق ) (فهرست ولف ) : یکی موبدی بود زاروی نام بجان از خرد برنهاده لگام .(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص <span class="hl" d
زورگویلغتنامه دهخدازورگوی . (نف مرکب ) مفتری و دروغگوی . (آنندراج ). افتراکننده و بهتان نهنده و دروغگوی . (ناظم الاطباء).
تخلیۀ جاروییbrush dischargeواژههای مصوب فرهنگستانتخلیۀ الکتریکی جسم رسانا وقتی که اختلاف پتانسیل بین این جسم و محیط اطراف آن از حد معینی بیشتر است، ولی در حدی نیست که جرقه تولید کند