زاعبیلغتنامه دهخدازاعبی . [ ع ِ بی ی ] (ع ص نسبی ) سنان زاعبی . رمح زاعبی . نیزه ٔ منسوب به زاعب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به زاعب و زاعبیة شود.
جوابیلغتنامه دهخداجوابی . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جابیة. (دهار). حوضهای بزرگ . رجوع به جَواب و جابیه شود.
زاعبیةلغتنامه دهخدازاعبیة. [ ع ِ بی ی َ ] (ص نسبی ) رماح زاعبیة؛ نیزه های منسوب به زاعب ، مردی که نیزه میساخته است . (اقرب الموارد). رماح زاعبیه و سنان زاعبی منسوب است به شهر یامردی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و هی التی اذا هزت کان ّ کعوبها یجری بعضها علی بعض . (ناظم الاطباء) .
زاعبیةلغتنامه دهخدازاعبیة. [ ع ِ بی ی َ ] (ص نسبی ) رماح زاعبیة؛ نیزه های منسوب به زاعب ، مردی که نیزه میساخته است . (اقرب الموارد). رماح زاعبیه و سنان زاعبی منسوب است به شهر یامردی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و هی التی اذا هزت کان ّ کعوبها یجری بعضها علی بعض . (ناظم الاطباء) .