زانوئیلغتنامه دهخدازانوئی . (ص نسبی ، اِ) تنبوشه ٔ خم که یک دهانه ٔ آن در قسمت عمودی و دیگر دهانه در جانب افقی است . || دو لوله ٔ آهنی و مختلف الجهة که بیکدیگر وصل کنند.
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
زانو به زانو شدنلغتنامه دهخدازانو به زانو شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سنگینی بدن را از زانوئی به زانوی دیگر افکندن .
زانو تا کردنلغتنامه دهخدازانو تا کردن . [ ک َ دَ] (مص مرکب ) رجوع به زانو ته کردن شود : نماند دشت جنون را رمیده آهوئی که پیش وحشت من تا نکرد زانوئی .صائب .
طرقاءلغتنامه دهخداطرقاء. [ طَ ] (ع ص ) تأنیث اَطْرَق . رکبة طرقاء؛ زانوئی سست . (مهذب الاسماء). ظاهراً این معنی فقط در وصف شتر و اسب مستعمل باشد.
زانوی باغچهلغتنامه دهخدازانوی باغچه . [ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) لوله ای است شبیه به زانو که آب را از حوض به باغچه میکشد. (فرهنگ نظام ). و رجوع به زانوئی شود.
زانو در گل نشستنلغتنامه دهخدازانو در گل نشستن . [ دَ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت از عاجز بودن از انجام کار یا اثبات مدعائی . کاری از پیش نبردن . پای در گل ماندن : جبهه ٔ عقل و جنون در گرو تسلیم اندزانوئی نیست که در گل ننشیند اینجا. ملا قاسم مشه