زانوحلغتنامه دهخدازانوح . (اِخ ) (نیزار و بیشه ) قول صحیح آن است که نام دو شهر بوده است که در یهودا واقع بود، اولی در یوشع 15:34 و تحمیا 3:13و <span class="hl
زانوحلغتنامه دهخدازانوح . (اِخ ) شهری دیگر است در یهودا که در کوهستان بود. (یوشع 15:56). و دور نیست که همان زعنوطه باشد که بمسافت 10 میل جنوب غربی الخلیل واقع است . (قاموس کتاب مقدس ). بستانی
زانوعلغتنامه دهخدازانوع . (اِخ ) قریه ای است در شمال وادی اسماعیل و 2میلی شمال شرقی زریاد و 4میلی شمال یرموق . احتمال نیز میرود که همان زانوح باشد. (ز دائرة المعارف بستانی ). رجوع به زانوح شود.
جانگاهلغتنامه دهخداجانگاه . (ص مرکب ) هولناک . خطرناک . مهلک . || جایی که زندگانی در وی خطرناک باشد. - چاه جانگاه ؛ چاه پرخطر و مهلک و پیچ درپیچ . (ناظم الاطباء).
انحناءدیکشنری عربی به فارسیخميدن , خمش , زانويه , خميدگي , شرايط خميدگي , زانويي , گيره , خم کردن , کج کردن , منحرف کردن , تعظيم کردن , دولا کردن , کوشش کردن , بذل مساعي کردن
Bendدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، خم، خمیدگی، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، زانویه، شرایط خمیدگی، گیره، خم کردن، خمیدن، منحرف کردن، کج کردن، تعظیم کردن، دولا کردن، کوشش کردن، بذل مساعی کردن، برگشتن
bendsدیکشنری انگلیسی به فارسیخم می شود، خم، خمیدگی، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، زانویه، شرایط خمیدگی، گیره، خم شدن، خم کردن، خمیدن، منحرف کردن، کج کردن، تعظیم کردن، دولا کردن، کوشش کردن، بذل مساعی کردن، برگشتن