زایدنلغتنامه دهخدازایدن . [ دَ ] (مص ) زاده شدن . (ناظم الاطباء).زادن . (حاشیه برهان چ معین ) : و بسیاران در زایدن او شادناک شوند. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 8). زایدن یسوع مسیح چنین بود. (ترجمه دیاتسارون ). || زاییدن . مجازاً، تولید کردن . (
زاییدنلغتنامه دهخدازاییدن . [ دَ ] (مص ) مصدر دیگر زایش است . ایلاد. تولید. بچه آوردن . وضع حمل . بار نهادن . (در تداول عامه ). فارغ شدن . زادن . وضع. (ترجمان القرآن ). مشتقات آن : زایش . زاینده . زاییده : لزئة؛ زاییدن مادر کودک را. (منتهی الارب ). اطالة؛ زاییدن فرزند بلندبالا. (منتهی الارب ).
زادنلغتنامه دهخدازادن . [ دَ ] (مص ) ترجمه ٔ ولاد بکسر واو و آن را بعربی ولادت بر وزن کتابت و وضعالحمل نیز گویند. (آنندراج ).پهلوی Zatan، اوستا - Zan (زاییدن . زاییده شدن ). «بارتولمه 1657</span
جاییدنلغتنامه دهخداجاییدن . [ دَ ] (مص ) جاویدن . جویدن . جاییدن ، شکل دیگر است از جویدن بمعنی خرد و نرم کردن چیزی در دهان و این لغت هم اکنون در بعضی نقاط خراسان بمعنی مذکور متداول است . (از حواشی و تعلیقات فیه مافیه چ فروزانفر).
زاییدنلغتنامه دهخدازاییدن . [ دَ ] (مص ) مصدر دیگر زایش است . ایلاد. تولید. بچه آوردن . وضع حمل . بار نهادن . (در تداول عامه ). فارغ شدن . زادن . وضع. (ترجمان القرآن ). مشتقات آن : زایش . زاینده . زاییده : لزئة؛ زاییدن مادر کودک را. (منتهی الارب ). اطالة؛ زاییدن فرزند بلندبالا. (منتهی الارب ).