جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
زاق زاق آبادلغتنامه دهخدازاق زاق آباد. (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حومه ٔ بخش کرج از شهرستان تهران . واقع در 27کیلومتری جنوب باختری کرج نزدیک راه کرج به اشتهارد و سکنه ٔ آن 44 تن اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" di
جِیقِ جاقگویش دزفولیسر و صدا تو ام با فریاد و جیغ ( هنگام بکار بردن برای اشیا مربوط به صدای در یا اشیاء هنگام لقی .. می باشد
زاکلغتنامه دهخدازاک . (اِ) لک . (شرفنامه ٔ منیری ). || همان زمج بلور است . (شرفنامه ٔ منیری ) : نقش ماهی را چه دریا و چه خاک رنگ هندو را چه صابون و چه زاک . (مثنوی ).و رجوع به المعرب جوالیقی وفرهنگ شعوری ، غیاث اللغات ، زاغ ، زاج
زاکلغتنامه دهخدازاک . (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مشهد و 1000گزی خاور راه مشهد به ارداک . در منطقه ای جلگه ، سردسیر. سکنه ٔ آن 777 ت
جوزاکلغتنامه دهخداجوزاک .[ ج َ / جُو ] (اِمص ) غصّه خوردن و اندوهگین شدن . (برهان ) (آنندراج ). از جوز (جوزیدن ) + َاک (پسوند) نظیر خوراک ، پوشاک ، سوزاک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
زاکلغتنامه دهخدازاک . (اِ) لک . (شرفنامه ٔ منیری ). || همان زمج بلور است . (شرفنامه ٔ منیری ) : نقش ماهی را چه دریا و چه خاک رنگ هندو را چه صابون و چه زاک . (مثنوی ).و رجوع به المعرب جوالیقی وفرهنگ شعوری ، غیاث اللغات ، زاغ ، زاج
زاکلغتنامه دهخدازاک . (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مشهد و 1000گزی خاور راه مشهد به ارداک . در منطقه ای جلگه ، سردسیر. سکنه ٔ آن 777 ت