خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبان چرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زبان چرب
/zabānčarb/
معنی
کسی که زبان چرب و نرم دارد؛ آنکه سخنان شیرین و فریبنده بگوید: ◻︎ جوان زبانچرب و شیرینسخن / نه از پیر نستوه گشتهکهن (فردوسی۴: ۲۵۸۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبان چرب
لغتنامه دهخدا
زبان چرب . [ زَ ن ِ چ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گفتار شیرین مؤثر. (فرهنگ نظام ).
-
زبان چرب
لغتنامه دهخدا
زبان چرب . [ زَ چ َ ] (ص مرکب ) صاحب زبان نرم و ملایم . چرب سخن . نرم زبان : فریدون از آن نامداران خویش یکی را گرانمایه تر خواند پیش که بیداردل بود و پاکیزه مغززبان چرب و شایسته ٔ کار نغز. فردوسی .جوان زبان چرب و شیرین سخن به از پیر نستوه گشته سخن . ...
-
زبان چرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] zabānčarb کسی که زبان چرب و نرم دارد؛ آنکه سخنان شیرین و فریبنده بگوید: ◻︎ جوان زبانچرب و شیرینسخن / نه از پیر نستوه گشتهکهن (فردوسی۴: ۲۵۸۷).
-
واژههای مشابه
-
پردازش زبان طبيعي
مدیریت
Natural Language Processing (NLP)
-
زبان بر زبان داشتن
لغتنامه دهخدا
زبان بر زبان داشتن . [ زَ ب َزَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف زبان در ته زبان داشتن . برگفته ای ثابت نبودن و هر دم چیزی گفتن . (آنندراج ).
-
زبان به زبان مالیدن
لغتنامه دهخدا
زبان به زبان مالیدن . [ زَ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) با ترس و تردد، گنگ و غیر صریح سخن گفتن .
-
زبان بی زبان
لغتنامه دهخدا
زبان بی زبان . [ زَ ن ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قلم . (ناظم الاطباء). || زبان گنگ .(ناظم الاطباء). || زبان حیوانات . (ناظم الاطباء). || بیان گنگانه . (ناظم الاطباء).
-
زبان زرگری (زبان شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
argot
-
زبان گوتیک (زبان شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Gothic
-
زبان نواختی (زبان شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
tone language
-
برون زبان نگری (زبان شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pragmatics
-
نحو (دستور زبان - زبان شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
syntax
-
وند (زبان شناسی- دستور زبان)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
particle, affix
-
خیره زبان
لغتنامه دهخدا
خیره زبان . [ رَ / رِ زَ ] (ص مرکب ) خوش زبان . بامحبت : و آن خیره زبان رحمت انگیزبخشایش کرد و گفت برخیز.نظامی .