زبدقانیلغتنامه دهخدازبدقانی . [ زَ دَ ] (اِخ ) سعداﷲ مکنی به ابوالوفاء فرزند فتح شاعر است و سلفی بواسطه ٔ ابوالخیر سلامةبن المفرج تمیمی رئیس عربان از او نقل (شعر) کند. (از معجم البلدان ).
زبدقانیلغتنامه دهخدازبدقانی . [ زَ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به زبدقان . (از قراء عربان رود خابور). رجوع به ماده ٔ فوق و ماده ٔ ذیل شود.
زبدقانیلغتنامه دهخدازبدقانی . [ زَ دَ ](اِخ ) ربیع مکنی به ابوالحصیب فرزند سلیمان بن فتح ، از زبدقان (قریه ای از عربان ) است . سلفی از او شعری روایت کند. (از معجم البلدان ). رجوع به زبدقان شود.
زبدقانلغتنامه دهخدازبدقان . [ زَ دَ ] (اِخ ) از قریه های عربان واقع در کنار رود خابور. (از معجم البلدان ).