خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخم زبون، زخم زبون زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نیش زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - گزیدن . 2 - کنایه از: زخم زبان زدن ، طعنه زدن .
-
ضربت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بَ) [ ع . ضربة ] 1 - (مص م .) زدن . 2 - (اِ.) زخم .
-
انجیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) 1 - ریز ریز کردن . 2 - بیرون کشیدن . 3 - نیشتر زدن در حجامت . 4 - زخم زدن .
-
ضربه
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بَ یا بِ) [ ع . ضربة ] 1 - (مص م .) زدن ، یک بار زدن ، ضربت . 2 - (اِ.) زخم . 3 - آسیب . ج . ضربات .
-
جرح
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - باطل کردن گواهی و شهادت . 2 - زخم زدن ، بد گفتن .
-
چشم زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) 1 - چشم زخم خوردن . 2 - کنایه از: بیدار بودن .