پساموجcoda waves, coda 2واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از امواج ثبتشده در لرزهنگاشت که به دنبال موجهای مشخصی میآیند
ضریب کیفیت پساموجcoda Q, coda attenuationواژههای مصوب فرهنگستانپارامتر تعیینکنندۀ اُفت دامنۀ پساموج S در زمان، در زمینلرزۀ محلی با فرض تک پراکنش S به S
جداییلغتنامه دهخداجدایی . [ ج ُ ] (اِخ ) لطفعلی بیگ آذر آرد: از حالش چیزی معلوم نشده و بغیر از این دو سه شعر از اشعارش چیزی بنظر نرسیده است :به پیش شمع اگر پروانه سوزد نیست دشوارش چه با» از سوختن او را که بر بالین بود یارش .گیرم که توبه از می گلگون کندکسی با آن دو لعل توبه شکن
جداییلغتنامه دهخداجدایی . [ ج ُ ] (حامص ) دوری و مفارقت .(فرهنگ نظام ). تنهائی . بعد. هجر. فراق : ز بیم جداییش گریان شدندچو بر آتش تیز بریان شدند. فردوسی .از ایران و توران جدایی نبودکه با جنگ و کین آشنایی نبود. <p class="aut
زدایانیدنلغتنامه دهخدازدایانیدن . [ زِ / زُ / زَ دَ ] (مص ) به زداییدن و زدودن واداشتن دیگری را. (از فرهنگ شعوری ). زدودن کنانیدن و زداییدن فرمودن . (ناظم الاطباء).
detergentدیکشنری انگلیسی به فارسیمواد شوینده، پاک کننده، زداگر، زدایا، داروی پاک کننده، گرد صابون قوی
زدایانیدنلغتنامه دهخدازدایانیدن . [ زِ / زُ / زَ دَ ] (مص ) به زداییدن و زدودن واداشتن دیگری را. (از فرهنگ شعوری ). زدودن کنانیدن و زداییدن فرمودن . (ناظم الاطباء).