خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرباف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرباف
/zarbāf/
معنی
= زربفت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرباف
لغتنامه دهخدا
زرباف . [ زَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) زربفت . (فرهنگ فارسی معین ). زربافته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زربفت و قماش زردوزی . (آنندراج ). قسمی از پارچه که به تار زربافته اند و زردوزی . (ناظم الاطباء). رجوع به زربفت شود.
-
زرباف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹زربافت› zarbāf = زربفت
-
زرباف
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مف .) نک زربفت .
-
واژههای مشابه
-
غیاث زرباف
لغتنامه دهخدا
غیاث زرباف . [ ث ِ زَ ] (اِخ ) رجوع به غیاث نقشبند و نتایج الافکار ص 511 شود.
-
جستوجو در متن
-
زربفت
واژگان مترادف و متضاد
زرباف، زربافت، زردوز، زرکش، زری، زریدوز
-
زریاب
فرهنگ نامها
(تلفظ: zar yāb) زر ، آب زر ، زرباف ، به تعبیری یابندهی زر .
-
زربافته
لغتنامه دهخدا
زربافته . [ زَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) زربفت .(فرهنگ فارسی معین ). قسمی پارچه که در تار یا پود آن از الیاف زر بکار برده باشند. به زر بافته : و جامه های دیباج زر بافته در او پوشانیدند. (تاریخ قم ص 302). رجوع به زرباف ، زربافت و زربفت شود.
-
زربفت
لغتنامه دهخدا
زربفت . [ زرر / زَ ب َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) و گاهی با تشدید راء، مخفف زربافت . قماش زرباف . (از آنندراج ). زرباف . زربافته . (ناظم الاطباء). زربافت . زربافته . زرباف . پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند. زرتار. زردوزی . (فرهنگ فارسی م...
-
غیاث نقشبند
لغتنامه دهخدا
غیاث نقشبند. [ ث ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) (خواجه ...) بافنده و نقشبند و از ولایات یزد بود. وی در اصفهان اقامت داشت و در عصر شاه عباس ماضی میزیست . مشهور است که زربفت مشجری برای شاه عباس تهیه کرده ، در حاشیه ٔ آن این رباعی را که اثر طبع خود بود نقش کرده بود...