زلیطةلغتنامه دهخدازلیطة.[ زَ طَ ] (ع اِ) لقمه ٔ لغزنده از عصیدة و مانند آن . لغت مولده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جلطةدیکشنری عربی به فارسیتوده , لخته خون , دلمه شدن , لخته شدن (خون) , انسداد جريان خون , بستگي راه رگ
انزیاللغتنامه دهخداانزیال . [ اِ ] (ع مص ) زایل شدن . یقال زلته فانزال . (ناظم الاطباء). || جدا شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال انزال عنه . (ناظم الاطباء). واتر شدن و جدا شدن . (از تاج المصادر بیهقی نسخه خطی ورق 232 الف
متعنتلغتنامه دهخدامتعنت .[ م ُ ت َ ع َن ْ ن ِ ] (ع ص ) طلبکارخواری کسی . یقال جأه ُ متعنتاً؛ ای طالباً زلته ُ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سهو و خطای کسی جوینده و عیب گیرنده . (آنندراج ) (غیاث ). آن که خواهان خواری و ذلت کسی باشد. (ناظم الاطباء) : و ترا همچنین فض
ابوالفتحلغتنامه دهخداابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بُسْتی . علی بن محمدبن حسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز ملقب به نظام الدین شاعر مشهور. ابن خلکان گوید: او صاحب طریقتی انیقه و تجنیسی انیس و بدیعالتأسیس است و از گفته های اوست : من اصلح فاسده ارغم حاسده . من اطاع غضبه اضاع ادبه . عادات الساد
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب تراجم حفّاظ و مشایخ محدّثین و مشاهیر مفسّرین این دانشور جلیل و هنرمند نبیل را هم ابوالخیر مینویسند و هم قزوینی و هم طال