زنگانهلغتنامه دهخدازنگانه . [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِ) نام پرده ای است از موسیقی . (برهان ) (جهانگیری ) (غیاث ). پرده ای است از موسیقی قدیم . (فرهنگ فارسی معین ). نغمه ای از موسیقی . (ناظم الاطباء). || نام رودی است و نام سازی است که زنگیان نوازند. (آنندراج ). رجو
زنگانهلغتنامه دهخدازنگانه . [زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای هم هست . (برهان ) (غیاث ). بمعنی رودخانه که از پهلوی زنگان گذرد. (آنندراج ). رجوع به زنگانه و زنجان و زنجان رود شود.
زنگیانهلغتنامه دهخدازنگیانه . [ زَ گیا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مقابل رومیانه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سیاه و مجعد در صفت زلف و سیاه در صفت خال : اگرچه موی بودش زنگیانه چنان چون بود چشمش جادوانه . (ویس و رام
زینگونهلغتنامه دهخدازینگونه . [ گو ن َ / ن ِ ] (ق مرکب )مخفف از اینگونه . از اینسان . بدین طرز : چو یک هفته زینگونه بامی بدست ببودند شادان دل و می پرست . فردوسی .که با کیست زینگونه تیر و کمان بدان
زنانهفرهنگ فارسی عمید۱. زنمانند؛ مانند زنان.۲. درخور و مناسب زنان: لباس زنانه.۳. مربوط به زنان: بحثهای زنانه.
زنانهfeminineواژههای مصوب فرهنگستانویژگیای که در فرهنگ مردسالار برای ظاهر زن یا رفتار او قائل میشوند
زنانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، دخترانه، ملیح، ناز، مادرانه، باردار، بارور، مُوَلّد، مولد مؤنث، اناث، مادینه نارپستان، زیبا مردنما یائسه
ساعت زنانهلغتنامه دهخداساعت زنانه . [ ع َ ت ِ زَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعتهای کوچک ظریف مچی که زنان دارند.
زنانهفرهنگ فارسی عمید۱. زنمانند؛ مانند زنان.۲. درخور و مناسب زنان: لباس زنانه.۳. مربوط به زنان: بحثهای زنانه.
راهزنانهلغتنامه دهخداراهزنانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دزدانه . مانند راهزنان . مانند دزد. همچون دزد. بسان قاطعان طریق .
زنانهfeminineواژههای مصوب فرهنگستانویژگیای که در فرهنگ مردسالار برای ظاهر زن یا رفتار او قائل میشوند
زیباییشناسی زنانهfemale aesthetics, feminine aesthetics, feminist aestheticsواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای زیباییشناختی که جنبۀ جهانشمول اما درواقع مردسالارانۀ هنر و زیبایی را رد میکند و از تصویری که از زنان در هنر مردانه ارائه میشود، اسطورهزدایی میکند