زنوزلغتنامه دهخدازنوز. [ زُ ] (اِخ ) مرکز بخش و دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که 359 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
زنوزلغتنامه دهخدازنوز. [ زُ ] (اِخ ) یکی از بخش های سه گانه ٔ شهرستان مرند است که در شمال شهرستان مزبور واقع است و از دو دهستان ، حومه با 6903 تن سکنه و هرزنداب با 11116 تن سکنه تشکیل یافته . راه آهن و شوسه ٔ تبریز به جلفا از
سردهgenusواژههای مصوب فرهنگستانهفتمین رتبۀ اصلی در آرایهشناسی موجودات زنده، پایینتر از تیره و بالاتر از گونه
سردۀ اَبرcloud genus, cloud generaواژههای مصوب فرهنگستانهریک از تقسیمات دهگانۀ اَبرهای اصلی براساس شکل ظاهری آنها مطابق با ردهبندی سازمان جهانی هواشناسی
کاوکsinusواژههای مصوب فرهنگستانحفرۀ هوایی داخل برخی از استخوانها ازجمله استخوان صورت و جمجمه متـ . سینوس 2
کاوک بَروارهایmaxillary sinusواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو کاوک اطراف بینیکه بهصورت حفرهای وسیع در داخل استخوان فک بالا قرار دارد
زنوزقلغتنامه دهخدازنوزق . [ زُ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که در شهرستان مرند واقع است و 945 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
حسن زنوزیلغتنامه دهخداحسن زنوزی . [ ح َ س َ ن ِ زُ ](اِخ ) ابن عبدالرسول بن حسن حسینی زنوزی خویی . متخلص به فانی است . او راست : «ریاض الجنة» که در 1216 هَ . ق . نگاشته است . و «بحرالعلوم » که در 1209 هَ . ق . تألیف کرده است . و
حسین زنوزیلغتنامه دهخداحسین زنوزی . [ ح ُ س َ ن ِ زَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. برادر ملا علی زنوزی مدرس حکیم است و باتفاق ملا حسن محلاتی و ملا هاشم کاشی تقویم استخراج کرد. (ذریعه ج 8 ص 219 از المآثر و الاَّثار ص <span class="hl" dir="ltr
آدیناواژهنامه آزادنام کوهی در استان آذربایجان شرقی که شهر زنوز را در بر گرفته است نام کوهی در زنوز-الهه زیبایی ها
ریوزلغتنامه دهخداریوز. [ رُ ] (اِخ ) تصحیفی است از زنوز که قصبه ای است در شهرستان مرند. در نزهةالقلوب (چ لیدن ج 3 ص 88) در متن ضبط بالا آمده و در پاورقی نسخه بدلها عبارتند از: زنوز، زثور، زیوه و زنور. رجوع به مأخذ بالا و ماد
روازواژهنامه آزاددو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده می شد. زنوز نیز ابزاری برای تسطیح زمین بود).
سرتپهلغتنامه دهخداسرتپه . [ س َ ت َ پ َ ] (اِخ ) (سرای تپه ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز شهرستان مرند. دارای 554 تن سکنه . آب آنجا از چشمه و رود زنوز و محصول آن غلات ، زردآلو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زمهریرلغتنامه دهخدازمهریر. [ زَ هََ ] (اِخ ) دهی از حومه ٔ بخش زنوز شهرستان مرند است که 770 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
زنوزقلغتنامه دهخدازنوزق . [ زُ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که در شهرستان مرند واقع است و 945 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).