جنقیلغتنامه دهخداجنقی . [ ج َ ] (ترکی ، مص ) کنکاش کردن جمعی باشد با هم ، گویند ترکی است . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (اِ) مجلس . انجمن . (ناظم الاطباء).
جنکیلغتنامه دهخداجنکی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به جنک ، نوازنده ٔ جنک . (اقرب الموارد). رجوع به جنک شود.
جنکیةلغتنامه دهخداجنکیة. [ ج ُ کی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث جنکی است . (اقرب الموارد). رجوع به جنکی و جنک شود.