زنگیدنلغتنامه دهخدازنگیدن . [ زَ دَ ] (مص جعلی ) مصدری مولد از زنگ . مصدری ساخته از زنگ . آواز دادن زنگ . به آواز آوردن زنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زنگ زدن . (یادداشت ایضاً).
جندینلغتنامه دهخداجندین . [ ج ُ ] (اِخ ) از نواحی همدان است . گروهی ازمحدثان بدان منسوبند. (از معجم البلدان ) (مراصد).
میس کالواژهنامه آزادگُمزَنگ، گُم زَنگ. به چَم (معنی) زنگِ گم شده. یک پیوند دوراوی (تلفنی) است که بی پاسخ بماند. پیامی از پیش برنهاده را به رایگان می رساند. برای نمونه، دو دوست بر آن برمی نهند که دو گمزنگ پیاپی برای این است که دیر خواهم رسید. در زبانِ کوچه می گویند "میس انداختن" که به پارسی می شود "گم زنگیدن". "میس بیند