جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
بی نیاز کردنلغتنامه دهخدابی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری بازنکنی بی نیاز گاه نیاز. ابوشکور.میان یلان سرفرازت کنم ز سیم و درم
رشتهلغتنامه دهخدارشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). ریسمان و حبل و رسن . (ناظم الاطباء). تار ابریشمی یا پنبه ای . (از شعوری ج 2 ورق 20</sp
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قذف . هتف . (دهار). دحو. رمی . قد. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). پرانیدن .پ
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زَ] (ع مص ) اندازه کردن چیزی را. || (اِ) قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : خذ زهد ما یکفیک ؛ بگیر به قدر کفایت خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زَهََ ] (ع اِ) زکوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، زِهاد. (اقرب الموارد).
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زُ ] (ع مص ) بی رغبت شدن . (ترجمان القرآن ) (از تعریفات جرجانی ). زاهد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخواهان شدن . پارسا شدن . (دهار). ناخواهانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زهادة. (ناظم الاطباء). روی بازگردانیدن از چیزی است بواسطه ٔ حقیر شمردن آن چیز. (از اقرب ال
زهدفرهنگ فارسی عمید۱. نخواستن چیزی و ترک کردن آن.۲. اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن؛ بیاعتنایی به دنیا؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زَ] (ع مص ) اندازه کردن چیزی را. || (اِ) قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : خذ زهد ما یکفیک ؛ بگیر به قدر کفایت خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زَهََ ] (ع اِ) زکوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، زِهاد. (اقرب الموارد).
زهدلغتنامه دهخدازهد. [ زُ ] (ع مص ) بی رغبت شدن . (ترجمان القرآن ) (از تعریفات جرجانی ). زاهد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخواهان شدن . پارسا شدن . (دهار). ناخواهانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زهادة. (ناظم الاطباء). روی بازگردانیدن از چیزی است بواسطه ٔ حقیر شمردن آن چیز. (از اقرب ال
متزهدلغتنامه دهخدامتزهد. [ م ُ ت َ زَهَْ هَِ ] (ع ص ) عبادت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دیندار و پارسا و زاهد. (ناظم الاطباء). کسی که زهد ورزد و عبادت کند. و رجوع به تزهد شود.
مزهدلغتنامه دهخدامزهد. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) کم مال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). کم مال و درویش . (ناظم الاطباء). در حدیث است : أفضل الناس مؤمن مزهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).